دلم گرفته
...امروزدلم گرفته چقدربعضی چیزهازودازیادمون میره چقدرزوددوباره عادت می کنیم من نمی خوام عادت کنم .........
شیشه فانوس خورشید
زنگارگرفته
روغن پیه سوزماه
ته کشیده
خم نیلی اسمان چرک ناک شده
امااین جاودانه نیست
شیشه فانوس خورشید
صیقل گیرد
روغن پیه سوزماه
افزون گردد
وچرکی رخساره ی نیلی سپهر
زدوده شود
صادق چوبک
اعتراف
یکسال به سنم اضافه شدکاشکی یکسال پیش روفرونرم جلوبرم........
می دونم که هرکی این نوشته رومی خونه ایکاشهای منومیدونه پس ایکاش ساله دیگه اینموقع همه سالمودلخوش باشیم
خیلی ناقلاشدی خیلی زیرکانه گولم میزنی ومن عاشقه گول خوردن ازتوام کی بهترازتو
یه جایی که میگم نرودستمومیگیری وباکمک خودم میری
یه چیزی که میگم نخورمیزاری تودست خودم که خودم بت بدم وجالب اینجاس که این کارومی کنم
شبهااینقدرخسته میشی که دیگه نانداری وهمون موقع جیغ میزنی انگاردرک واقعیت زمان خواب برات سخته ولی یهوتوی یه لحظه تسلیم میشی وخواب ......وارامش چهرت ونگاه حسرت بارمن ....که ایکاش زودصبح بشه تا دوباره مال من بشی
چقدربه نیازتوعادت کردم نمیدونم خودخواهیه یا عشق نمی خوامم بدونم ولی این منم که به تو یه نیازت به نگاهت به نق زدنت وبه وجودت نیازدارم این اعترافو ازمن بپذیر
ای زندگی سلام
سلام بربامداد
بامدادجان این اولین نوشته مامانته امیدوارم بتونم اونچه که دلم میخوادبنویسم
بامدادجان می دونی خیلی دوستت داریم می دونی که بزرگترین اتفاق زندگیمون هستی
ازلحظه ای که تپش قلبتوتوی مونیتورسونوگرافی دیدم تاهمین لحظه همش نگرانت بودم وهستم
امروز6فروردینه بهارباهمه شگفتی ازراه رسیده وبازهم همه رومسحورخودش کرده البته ازروز تولد تومبداتاریخ من دیگه نه شمسیه نه قمری بلکه بامدادیه من یازدهم به یازدهم هرماه شادمیشم واین یعنی معجزه حضورتو
چنرروزه که بایه صدای دلنشین میگی عییی یعنی علی وبه نسبت 1به10میگی ییا یعنی رسا
ومن کیف می کنم
ازعمومسعودوخاله ناهیدهم هزارتاممنونیم که این وبلاگ روبرامون درست کردن براشون شادترین لحظات روارزومینوماییم
قول میدم این آخرین پست از ما دوتاس!
وقتی بامداد فوتبالیست میشود!
تقویم سال 1390 ورژن فوتبالیستای بامداد
این پست هم از ما دوتاس تا صاحبای اصلیش تحویلش بگیرن!
یه سری عکس از بامداد کوچولو
اینم یه عکس با خالش
عیدی ناهید(خاله) و مسعود(شوهرخاله) برای بامداد کوچولو
برات صد تا عید خوب و شاد رو آرزو میکنیم بامداد کوچولو.